ساعت دوازده روز چهارشنبه است من نشستم و می نویسم کار دیگر از دستم بر نمی اید دو انگشت کوچک پایم چند ماهی است که درد می کند و من کج دار و مریض باهاش کنار اومدم اما این دو سه روز خانه تکانی به کل زمین گیرم کرده نشستم می نویسم تلویزیون می بینم و گاهی به ارتباطات با دوستان مجازی خودم را سرگرم می کنم  که خیلی هم محبت دارند و دایم خاطرات گذسته مانند سریال از جلوی چشمانم می گذرد برای بعضی تاسف می خورم چرا موقعیت را از دست دادم و بعضی مرا راضی می کند و چه ارزوهایی که داشتم و ته خاطراتم دفن کردم من باید خودم را فدا می کردم.

به یاد خواهرم که هر ثانیه به یادش هستم مرا غمگین می کند.او تنها کاری که از دستم بر می اید برای سلامتی بچه هایش دعا کنم.

ما باز هم خدا را شکرمن راضیم زیرا انطور که می خواستم برای بچه هام شد. خوشبختی انها خوشبختی من است.اما از اینکه هنوز تشکیل خانواده نداده اند وجدانم را ناراحت می کتد

.امسال با پارسال چقدر تفاوت دارد سال های قبل خونه فضای کافی برای استراحت بچه ها نبود یکی با خانمش از ...اومده بود اون یکی از ... ومده بود هر گوشه خانه را می دیدی چمدان  میدیدی گاهی نوبتی در اتاق استراحت می کردیم. اما حالا به خانه نگاه می کنم همه جا خالیه فقط باید با گردگیری و جارو خودت را سرگرم کنی اما امسال برای من خیلی خوبه زیرا بجه ها به جایی که می خواستند بروند با زحمت زیاد به هدفشون رسیدند هر چند کنار هم نیستیم اما دلهایمان به هم نزدیک است من دعا می کنم همیشه سالم و تندرست باشند و از قضا و بلا دور باشند.

خاورمیانه به هم ریخته هیچ کجا امن نیست انفجار ترکیه ما را نگران می کند.هیج جا امن نیست.