حسادت (حکا یتی به نقل از ویکی مدیا)
روانشناسي امروز
تونى برنارد كى دى
تبديل كاه به طلا
حس شادى براى ديگران براى شماشادى فراهم مى كند
چگونه در لذت ديگران سهيم شويم
دوم نورمبرج ٢٠١٦
منبع :اشتراك وبكى مديا
چند ماه پيش ، همسرم و نوه ام ماليا زمان زيادى دا با هم داشتند با اينكه چهارصد مايل از هم دور هستند،انها با أيفون در ارتباط بودند.فيس تيميتگ برنامه ريزى كردند طى سفري او را در لوس أنجلس ببيند.و براى ديدار خودش رفت . به دليل بيمارى مزمن قادر به سفر كردن نبودم ،
ماليا تلفنش را مخالف عقب لباسشويى نگه داشته بود و خشكشويى كار مى كرد انها در مورد مكان ها صحبت مى كردند كه انها قراره ًبروند و و و چيزهايى كه بايد انجام بدهند.در ابتدا نماز گوش كردن به انها لذت مي بردم .بعد، بر خلاف انتظار احساس غمگينى كردم.و خيلي زود غم و اندوه به حسادت تبديل شد.و خيلي طول نكنيد قبل از اينكه شروع كنم به چرخش داستان پردغدغه در باره زندگيم ،من همان بودم كه در لوس أنجلس بزرگ شده بودم.نه او ،من اونى بودم كه ماليا را به مكان هاى مورد علاقه ام مى بردم ،شامل سانتا مونيكا پنير ، لابرز تار پيتز ، روستان وستود و يؤ سى ال آ "
من نمى تونستم حتى يك دقيقه شنيدن مكالمه شاد انها را تحمل كنم.
بنابراين من بلند مى شدم و اتاق نشيمن را ترك مى كردم و به اتاق خواب مى رفتم چيز ديگرى كه وجود داشت رنج حسادت با خودداورى منفى در هم اميخته شده بود."و مرا خودخواه كرده بودى زمانى كه انها با هم زمان را سپرى مى كردند من غلطه مى خوردم و وقتى من انها را بيش از حد دوست داشتم."


خدایی هم همه عمرشان یا درس خواندند و چه شبهایی که تا نیمه شب چراغ اتاقشان روشن بود و درس خواندن هر کدام حداقل ده سال از خانه و یا وطن دور بودند یا در خوابگاه دانشجویی و یا در اتاقی کوچک جوانی را طی کردند.







سلام.من یک زمانی خیلی تنها بودم.تنها وبلاگ به دادم رسید و من را از تنهایی نجات داد .حالا دوست تنهایی های من همین وبلاگ است باهاش حرف می زنم و با وبلاگ به دنیای درونم می روم