وحی
او خانم متدین و اهل نماز و روزه و عبادت بود و سواد قرانی داشت.مکتب رفته بود.
من امروز مطلبی را خواندم به یاد این خاطره افتادم/
مطلب در ادامه
او خانم متدین و اهل نماز و روزه و عبادت بود و سواد قرانی داشت.مکتب رفته بود.
من امروز مطلبی را خواندم به یاد این خاطره افتادم/
مطلب در ادامه
با من مکن آنچه من سزای آنم
آنچ از کرم و لطف تو زیبد آن کن
#ابوسعیدابوالخیر
در من زندانیِ ستمگری بود
که به آوازِ زنجیراش خو نمیکرد
من با نخستین نگاه تو آغاز شدم...
#احمدشاملو
#مجید_احمدی
سفر به ایتالیا
امروز يكشنبه ما نزديك ميلان هتل اپارتمان هستيم ،ساعت دو و چهل و پنج صبح س ..بيداره منم دارم مى نويسم، امروز ساعت يك و نيم رفتيم درياچه ميلان را ببينيم عميق ترين درياچه دنيا جايي كه هنرپيشه هاى هاليوود كنار درياچه ويلا دارند، چه ماشين هايي و چه موتورهايي مرد و زن با موتور سفر مى كنند ما به ديدم كليا هم رفتيم غروب هم نهار كتلت خورديم بعد رفتيم ميلان مبدآن اصلى مركز تفريح توريستها عرب هم زياد بود.
میلان
سه روز نزديك شهر ميلان سويت گرفتيم شهر ميلان را ديديم ديروز ساعت ده و نيم از خواب بيدار شديم تا اومديم كارهامون را بكنيم يك از خونه زديم بيرون به سمت شهر تفريحى كنار درياچه ميلان و بعد به سمت شهر پداوا. نهار را در راه كتلت خوريم كنار جاده جا پارك پيدا كردن مكافات است. بايد خط كشی روى زمين ابى باشه زرد هم مال خود ايتاليايي هاست. هر بار خواستيم جا پارك پيدا كنيم. يك ساعت بايد دورخيابانها بچرخيم. حالا بريم سر مردم بعضي از ما وحشت دارند. بعضى هم بي تفاوت از كنارمون رد مى شوند.
برج پیزا
ديشب بعد از رسيدن به شهر پيزا و عكس گرفتن كنار برج پيزا به سمت شهر فلورانس راه افتاديم توالت رفتن هم دردسرى است چون به راحتى پيدا نمى شود
از همه بدتر كه شير اب ندارد و مشكل بعدى بايد تا بشود توالت نرفت مگر اينكه برى مك دونالد يك بستنى بخورى و بعد برى دستشويي،
فلورانس
راه ها بسيار زيبا بود و بيشتر پيچ و تاب كنار كوهستانه يا كنار دريا، يوسف همش رانندگى مى كنه اما نرگس جون هواشو داره نمى زاره خسته بشه،
ديشب نزديك شهر فلورانس خونه أجاره كرده بود فلورانس خيلى قشنگ بود، منطقه بالاى كوه است و من سريع ماكارانى درست كردم و خوردند و خوابيديم، صبح ساعت ده بيدار شدم، منطقه را دورى زدم و تا س ..بيدار شد و بعد بقیه بيدار شدند، صبحانه خورديم، من براي نهار مرغ ها را سرخ كردم، مايع ماكارانى ها را هم سرخ كردم و ظرف مختصر و چاى گذاشتيم تو كوله پشتى و همه با ماشين به سمت شهر فلورانس راه افتاديم، ماشين را بالاى كوه پارك كرد و از انجا مجسمه ميكل انژ را عكس گرفتم و با بقيه پياده به سمت مركز شهر راه افتاديم،
ازكوچه پس كوچه هاى فلورانس به سمت كليساى مشهور ميكل انژ رسيديم و سپس نهار را در پارك خورديم و بقيه شهر را هم ديديم و ساعت ده به خونه برگشتيم، سه تا پيتزا تو فر نرگس جان درست كرد، همه خوردند، نرگس و يوسف رفتند، تو ماشين اينترنت هست، سهيل هم فيلم مى ديد، من موهام خيلي درهم بر هم شده رفتم حمام و تا شد شونه زدم و الان كه بيرونم باز موهام خشك و وَز شده است،
امروز بايد از فلورانس برويم و خونه را خالى كنيم ،من از ساعت هشت از خواب بيدار شدم و وسائل را مرتب كردم، ولى الان ساعت ده و نيمه و همه خوابند، من تو ايوان نشستم و صبحانه هم خوردم .
اينجا تنها باشم مردم كمتر مى تر سند سلام مى كنند وقتى همه گى با هميم مى تر سند و با نگرانى نگاه مى كنند اروپايى ها طورى به با حجاب ها نگاه مى كنند مثل اينكه به يك فقير دربر پناهنده نگاه مى كنند
من در ميدان هاي اصلى شهر كه مى روم خانم هاى محجبه كه بيشتر عرب هستند خانم ها إفسرده و در سكوت گردش مى كنند وقتى خانم بي حجاب رد مى شود چندان با اعتماد به نفس راه مى رود،
گوشى خونه خودشه و داره يكريز با همراهش حرف مى زند، من مى ديدم ،
بلونيا
امروز چهارشنبه حركت به سوي بولونيا ساعت دوازده و شش دقيقه است .امروز بولونيا را ديديم و ساعت هفت به سمت شهر بعد از فرارا حركت كرديم ،نهار نشد بخوريم تو ماشين چيپس و بيسگويت خورديم ،ساعت نه رسيديم به ويلا كلا وسط بيابان است و ده تا ويلا بيشتر نيست، أسب سوارى و استخر هم داره، صبحانه هم مى دهند من ميگو و پلو شويد درست كردم و بچه ها رفتند بيرون بتابند من كمى مى ترسم،
پشه هم بيچاره مون مى كنه اگر برم بيرون،
شهر بولونيا با ساختمانى ها ي قديمي عجب به اقتصاد ايتاليا كمك مى كنه پر از توريسته
از شهر أسترالو ساعت ١١.٣٠ دقيقه بيرون امديم به سمت ونيز، صبحانه را در رستوران خورديم با ياسر و سميه هم تماس گرفتيم،
پادووا
رفتيم دريا شنا كرديم و ساعت چهار از اب بيرون اومديم خيلي خوش گذشت، حالا داريم به پادووا مى رويم، ما ساعت نه و بيست دقيقه از پادووا خارج شديم، شهر قشنگ و تميز بود مردم شادند و بيشتر ميدان رستوران بود،كه مردم همه نشسته بودند من يك عرب هم نديده خيلي جاهاى توريستى داشت، فرصت ديدن نبود.
ساعت ده ورود جبه جازاه
ساعت ده رسيديم نزديك ونيز
ونيز
ماشين را دم وروى شهر ونيز گذاشتيم پاركينگ و با كوله پياده راه افتاديم، خيابانها مملو از توريست بود.
ونيز
ايتاليا از هر كوچه رد مى شدي صداي بلند تلويزيون ميامد و يا داشتند بلند بلند حرف مى زدند
فرانسه
امروز یکشنبه ٢٠١٦:٠٨:٢١/ ما ساعت نه از خواب بیدار شدیم ما هتل. Hipster 4 هستیم, اتاق سه نفره من و ... و اتاق دونفره او و خانمش هستند.ما صبحانه تو اتاق پنیر و کره و عسل با چای خوردیم و در ضمن برنج پختم و خورشت قیمه و گوشت چرخ کرده قاطیش زدم و با خودمون وسایل نهار بردیم، اول رفتیم ماشین را نزدیک فان فایر پارک کردیم و پیاده به سمت برج ایفل راه افتادیم و به برج رسیدیم از بیشتر کشورها توریست بود، گروهی با اتوبوس دوطبقه شهر را می گشتند و عده ای با دوچرخه و یا کالسکه جمعیت زیادی در حال رفتن بودند، برای رفتن با اسانسور برقی به بالای برج ایفل می رویم.همه نوع زبان و لهجه ای از کنارت رد می شوند، بیشتر به تو لبخند می زنند. تنها گروهی که از کنارت رد می شوند، فارسی صحبت می کنند .اما طوری از کنارت رد می شوند گویی تو را نمی بینند و انگار تو روحی و دیده نمى شوی منم که می خواهم علامت بدهم و یا سلامی به هم وطن کنم .می ترسم چون من روسری دارم و انها شاید خوششان نیاید.
موزه لوور پاريس
فردا صبح ساعت ده و نیم از هتل بیرون رفتیم دو شنبه من و همراهان سه تا لقمه بزرگ کره و عسل هم بردیم ،گفتند غذا تو موزه گرانه و در راه دیدیم ،دوازده رسیدیم موزه ما از یی.. و خانمش جدا شدیم ان دو نفر رفتند، برای خودشان ما هم رفتیم موزه ٤٥ یورو بلیط ورود موزه بود من و ح... با هم رفتیم و س.. هم جدا شد و ساعت شش و نیم کنار فان فایر وعده کردیم، موزه خیلی بزرگ بود ولی برای من خیلی جالب نبود. چون اطلاعاتم کم بود راهنما هم نداشتیم باید از این نوار صوتی ها که موزه را تو ضیح میده داشته باشی گروهی با راهنما اومده بودند، این سیاه پولدارها هم هر کدام از بچه تا بزرگ نوار صوتی با گوشی در گو ششان بود،بعد فهميدم خيلي مهم بوده بلاخره من و ح... موزه را دیدیم و تابلو ها را می خواندیم، من شب قبل گفته بودم سنگ حمورابی مهم است اول انها منو مسخره کردند و گفتند خبرهای تلگرامی نده من از ناراحتی فقط می خندیدم اما تو موزه سنگ حومورابی را دیدم،، البته شب قبل تو اینترنت کمی در باره موزه مطالعه کردم. عکس گرفتم بعد موزه بفیه اعتراف کردند که تو راست می گفتی.حمورابی قوانین را روی سنگ بزرگ نوشته بوده و وسط میدان گذاشته بوده.
حدود ساعت پنج من از تشنگی و گرما حالم بد شده بود رفتیم کافه تريا موزه هر چیز دو برابر بود اب سه یورو بود بیرون موزه یک یورو.
خوب بعضی حروف روسی و فرانسوی مشترک بهم کمک می کرد .تا بهتر بفهمم مثلا etajh به فرانسوی طبقه می شد و یا کتابخانه و
ما رفتیم دور میدان و از کیوسک هندی ها ح ساندویچ.. هاتداگ خرید، من هم اب خریدم ٧ یورو شد و اب بزرگ هم که من خریدم ٣ یورو شد،
، گفتند بریم شانزه لیزه و و گوژپشت نوتردام، س... سرش درد می کرد، گفت من خسته ام .ح....هم همین طور، من گفتم ما را بزارید هتل شما بروید ولی گویا بدشون امد و گفتند ما اگر می دونستیم ،سکک تنهاست دنبالش نمی رفتیم و بدشون اومد ما سه تا رفتیم هتل انهاهم رفتند نان و شیر بخرند، من اول دوش گرفتم، بس.. سرش درد می کرد، قرص خورد و دراز کشید من هم شوید پلو و گوشت چرخ کرده درست کردم و چای را هم اماده کردم تا ساعت نه منتظر شدیم، دو بار پیام دادیم شام را با هم بخوریم، اما نیامدند، ی.. اومد تنها بود، من گفتم برای خانم تهم ببر و بخورید، ما هم سه تایی شام خوردیم، چند تا ماست میوه ای هم بچه ها خوردتد، من بعد جمع کردن وسایل و بسته بندی وسایل چون استراحت کردم .س...فردا صبح ساعت ٩ .٣ از فرودگاه شاردوگل پرواز داشت باید ٧ از هتل می رفتیم .هتل شبی هفتاد یورو بود دو اتاق یک سه تخته برای من و بچه ها یو ک دو تخته برای ان دو نفر. هفتاد در صد تخفیف داشت.. بعد از پیاده کرده س فرودگاه ما به سمت المان برگشتیم.
بلاخره سفر تمام شد.
من اهنگ های پاشایی را گوش میدم و گریه می کنم ،
ساعت یک بعد ازظهر به شهر رسیدیم هوا بسیار گرم بود اما باید شهر را میدیدم پیاده راه افتادیم قسمتی از شهر در دره ساخته شده بود و ما از بالای صخره شهر را نظاره کردیم سپس با اسانسور به پایین رفتیم از مکان های تاریخی دیدن کردیم .من اطلاعاتی از این شهر را از ویکی پدیا برایتون می گذارم.
✅پنجشنبه است و جای خالی عزیزان را دوباره احساس میکنیم ...
✅پنجشنبه است و بوی حلوایی خیرات یاد آدم های رفته ...
✅پنجشنبه است و ثانیه هایم بوی دلگرفتگی میدهد ...
✅چه مهمانان بی دردسری هستند رفتگان نه به دستی ظرفی را آلوده میکنند و نه به حرفی دلی را, تنها به يادي قانعند