سفرنامه و خاطرات تلخ و شیرین من

بعد از کلی زحمت بلاخره ویزای شنگن را گرفتم و با پرواز ترکیه به المان سفر کردم .

 

میدان اصلی شهر توبینگن
سفر به المان

بلاخره بعد از این همه دوندگی برای گرفتن ویزای المان موفق شدم و امروز ساعت پنج به ترمینال صفه رفتم و ساعت شش عازم فرودگاه امام خمینی شدم از سر و کولم هم ساک اویزونه و ساعت ده و نیم رسیدم فرودگاه .با اتوبوس که  امدم کل راه فقط جاده را نگاه کردم و الان هم تو سالن نشستم و منتظرم گیت پرواز استانبول باز بشه

من نمی دونستم پرواز پگاسوز غذا نمی دهند.

من الان توبينگن هستم اينجا يك فرهنگ ديگه و يك دنياي ديگري است.

رودخانه نکار توبینگن

قلعه بالای کوه که دانشکده هنر شده

اينجا زن و مرد برابرند .هر انچه براي مرد است. براي زن هم هست . اينجا زن و مرد و جوان و پير سوار چرخ مى شوند و با چرخ تردد مى كنند.اينجا مردم ساعت ها در رستوران و كافه مي نشينند گپ مى زند و يكي از تفريعات گران قايقراني در رودخانه شهر است و تولد و يا جشن را در قايق مى گيرند اجاق يا گرIيل به قايق مي برند غذا درست مى كنند ودر حين قايقراني دور جمع  هم بيشتر تا شش نفر در يك قايق هستند گاهي قايقران برای مسافران اواز مى خواند.

اينجا مسافرت زياد مى روند اين ها اگر مسافرت مى روند واقعا همه از مسافرت لذت مى برند و همه از وسائل تفريح شنا چرخ سواري موج سواري و يا كايت و خيلي تفريعات ديگر لذت مي برند

خرج يك روز در المان خيلي اقتصادى

حدودا نفري هفت يورو صبحانه  يك بسته ميوه سه تا چهار يورو براي مسلمانها گوشت حلال گران تره بايد حلال بخر د كه بيشتر ترك ها مغازه حلال زده اند حداقل ده يوروو شب هم با هفت يورو سير مى شوي.

 

Say something about this photo...
 
— with 
Fatemeh Azizi (Me)

 

 
menu
Click Anywhere to Tag
 

 

امروزاز کنار دریاچه رد می شدیم یک سری مرغابی هست که ازادانه در  اب شنا مى کنند و کسی هم انها را اسیر و یا کباب نمى کند. اینجا از تونل دوچرخه رد شدم گویا روزانه شش هزار نفر با دوچرخه از تونل رد می شوند .

گاهی بعضی هم که رد می شوند پا برهنه هستند براى اعتراض به طبيعت، یک روز هم تظاهرات بود برای اعتراض به قربانی کردن گوسفند و خوک و برای نماد قصابی بود که انسان قطعاتش را می فروختند و دو نفر در تابوت بودند و روی شان خون بود و از کشتار حیوانات اعتراض داشتند اینجا این گروه حامی حیوانات گياه  خوار هستند انها با دادن هورمون و رشد غیر طبیعی حیوانات برای غذا مخالفند.

 

اینجا در دریاچه ماهی زیاده ولی کسی انها را نمی گیره .امروز تو کوچه ها کنار خیابان مقوا زیاد بود، ماهی یکبار روزنامه ها و کاغذ هایشان را مرتب و دسته بندی شده کنار خیابان می گذارند و سه نوع سطل زباله دارند بیو که اشغال خوراک و پو ست میوه است و ظروف پلاستیکی هم در کیسه های زرد رنگ می ریزند بقیه اشغال ها را هم در کیسه های پلاستکی می ریزند و برای اینکه بطری اب و نوشابه ها را نریزند برچسب دارد که با دادن به دستگاه در ازا هر بطری بیست و پنج سنت پس می گیرند.اینجا وقتی برای خرید می روی گاری را که بخواهی سکه دو یورویی می اندازی دستگاه و بعد که گاری را برگردوندی سرجاش پولت را دستگاه پس میده هر چیز سر جاش قرار می گیره،

 

 

مونيخ

صبحانه را خوردیم والان بار و بنه را بستیم و ساعت 11.30 دقیقه به سمت مونیخ با ماشین ی.. شنبه دوم سپتامبر

داریم به ulm نزدیک می شیم راه پر و پیچ و خم کوه و دشت

اینجا در اتوبان سرعت نا محدود است از مسیر merkinglen می رویم

نهار کنار دریاچه مرغ و پلو خوردیم و ساعت 15.30 هتل بودیم هتل صدیقین در مونیخ چهار تخته با یخچال شبی 70 یورو بد رفتيم مرکز شهر امروز هم .فردا برای دیدن قصر نواشتاین می رویم

قصر نواشتاين

قصر نواشتاين

ساعت هفت و نیم بیدار شدیم تا از قصر نو اشتاین دیدن کنیم یک ساعتی در راه بودیم کتار در یاچه ماشین را در پارکینگ گذاشتيم،  نفری دو و نیم یورو گرفتیم و باید تا بالای كوه می رفتیم اتوبوس نفری دو و نیم یورو و درشکه هم بود ما پیاده رفتیم چون ساعت ورود ما به قصر ساعت  یک و چهل و پنج دقیقه بود ما نفر 468 بودیم رفتیم مترجم گویا هم بهمون دادند و یکی یکی اتاق ها را توصیح داد .بعد هم از قصر بیرون امدیم وروى پل بین دو کوه هم رفتیم قصر مشرف به دریاچه بالای کوه است و ساعت چهار من با اتوبوس و بقیه  پیاده امدند، قصر نواشتایه دو تا بود دو قلعه بود که زیربنای ان از قرون وسطی مانده بود که لودویک سختمان راروی همان زیربنای قبلی می سازد و سبک معماری که می سازد ترکیبی از سبک گوتیک و رومانک است.

الان هم در راه بازگشت به خانه هستیم همه مسیر سبز و زیبا است باران هم میاد.

 

بازديد از ابشار راين

یک از ابشار راین دیدن کردیم بی نظیر بود نفری پنج یورو بلیط ورودش بود تا بتوانی از پل عبور کنی تا به ابشار برسی خدایا این همه عظمت و اب رنگین کمان هم رو اب تشکیل شده بود بعضي هم با كشتى تفريحى تا كنار ابشار مى رفتند، ملیتهای مختلف با زبان های مختلف از کنارت رد می شدند و با سگ هاشون، زوجی رد شدند دو تا سگ سفید اندازه گرگ با غلاده  .هر کی رد می شد یا عکس می گرفت یا نازش می کرد من موندم هزینه نگهداری سگ به این بزرگی چقدر است ایا اذیت هم می شوند،

داریم می رويم، نهار بخوریم،

بودنزه

از ابشار راین جدا شدیم رفتیم بودنزه کنار اب غذا بخوریم و شنا کنیم شنا که نمى شد جایی برای عوض کردن لباس نبود همه افتاب گرفته بودند پیر ها اکثرا تنها با چرخ اومده بودند شنا کردند افتاب گرفتند و با چرخ برگشتند.اینجا زن و مرد پیر و جوان با چرخ تردد می کنند.

.

كنستانس

ساعت شش و بیست دقيقه کنستانس بودیم شهر رو به دریا رفتیم کنار اسکله مناظر بی نظیر بود یک سمت سوییس و اتریش و سمت چپ المان دو ساعتی انجا بودیم، زیر پل رهگذر توالت بود، سپس راه افتادیم به سمت توبینگن.

تو شهر کنستانته همه رستوران ها پر بود از مشتری های گروهی خانوادگی و تکی ،صدای قاشق و چنگال به گوش می رسید، یکی پیتزا دیگری ماهی و انواع منو.کنار اسکله دو سه نفری بساط پهن کرده بودند و یکی می خوند و براش پول می ریختند و دیگری نمایش میداد یک پیرمردی هم زیر پل اهنگ می زد، کسی هم بهش توجهی نمی کرد.دلم براش سوخت،

من و نوه ام

من براي اولين بار قراره مادر بزرگ بشوم. یاسین نوه من عمرش به دنیا نبود و بیست و پنج ماه مهر نتوانست دیده به این جهان بگشاید و با کمال تاسف ادامه رشد او در زمان جنینی به اتمام رسید