شعر دوست
سلام دوست گرامی .راست گفتی گاهی مشکل بچه ها و بی کاری انها و گرانی و اشتباهات گذشته باعث می شه فکر و اندیشه را از دست بدهی قبلا خواهرم بود باهاش دردل مد کردم حالا باید مشکلات را به خودم بگویم . اممنون که گوشزد کردید سعی می کنم تلخ نباشم .
فرستنده هبوط
کبریای توبه را بشکن ، پشیمانی بس است
از جواهرخانه ی خالی ، نگهبانی بس است
ترس جای عشق جولان داد و شک جای یقین
آبروداری کن ای زاهد ، مسلمانی بس است
خلق دلسنگاند و من آیینه با خود میبرم
بشکنیدم دوستان ، دشنام پنهانی بس است
یوسف از تعبیر خواب مصریان دلسرد شد
هفتصد سال است میبارد ! فراوانی بس است
نسل پشت نسل تنها امتحان پس میدهیم
دیگر انسانی نخواهد بود ، قربانی بس است
بر سر خوان تو تنها کفر نعمت میکنیم
سفرهات را جمع کن ای عشق ، مهمانی بس است !
+ نوشته شده در پنجشنبه شانزدهم دی ۱۳۹۵ ساعت 11:7 توسط fatemeh
|
سلام.من یک زمانی خیلی تنها بودم.تنها وبلاگ به دادم رسید و من را از تنهایی نجات داد .حالا دوست تنهایی های من همین وبلاگ است باهاش حرف می زنم و با وبلاگ به دنیای درونم می روم