سهراب سپهری
آنگاه که غرور کسی را له می کنی
آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی
آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری
آنگاه که حتی گوشت را میبندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی
آنگاه که خدا را میبینی و بنده ی خدا را نادیده می انگاری
می خواهم بدانم، دستانت را بسوی کدام آسمان دراز می کنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی
+ نوشته شده در پنجشنبه سوم تیر ۱۳۹۵ ساعت 17:32 توسط fatemeh
|
سلام.من یک زمانی خیلی تنها بودم.تنها وبلاگ به دادم رسید و من را از تنهایی نجات داد .حالا دوست تنهایی های من همین وبلاگ است باهاش حرف می زنم و با وبلاگ به دنیای درونم می روم